نوربرت وینر- بنیانگذار علم سایبرنتیک - در کتاب" سایبرنتیک و جامعه" می گوید که سایبرنتیک از واژه یونانی کوبرنتس (KUBERNETS) به معنای سکاندارکه منشا آن واژه انگلیسی گاورنر (GOVERNER) است، اقتباس شده است. وی معتقد است که پیش از آن نیز این واژه در سده 19 توسط آمپر در اشاره به مفهومی که در علوم سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است. در تعریف سایبرنتیک، وینر ارتباط گیری و کنترل را به طور توامان دخیل دانسته چرا که معتقد است زمانیکه فرد با شخص دیگری در حال برقراری ارتباط است و پیامی را برای او می فرستد و طرف مقابل پیام وابسته ای را به فرد باز می گرداند که حاوی اطلاعاتی است که در آغاز در دسترس او بوده، این فرآیند ملزم میزان خاص از کنترل طرفین بر ارتباط و آگاهی از پیام است.
در فرهنگ علوم اجتماعی گولدوکولب نیز سایبرنیتک بدین گونه تعریف شده است: " سایبرنتیک به مجموعه ای از نظریه ها و پژوهش ها اشاره می کند که توجه خود را به انسان ها، ارگانیسم های دیگر و ماشین ها معطوف کرده اند. کانون توجه نظریه ها و پژوهش های یاد شده عبارت است از:الف- خود نگه دار و خود کنترلی بودن دستگاه های مکانیکی و ارگانیک از راه دستگاه های از راه فرآیند باز خورد، ب- پیام رسانی و تبادل اطلاعات در دستگاه های مکانیکی و اندامی. در مجموع می توان گفت که سایبرنتیک امروزه موضوعی میان رشته ای است و از آن در علوم بسیار متعددی مثل ریاضیات، الکترونیک، زیست شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی، ارتباطات و غیره در جهت شناخت و مطالعه رفتارها، بازخوردها و پاسخ در هر سیستمی استفاده می شود. تا کنون نیز ترکیب هایی بی شمار و مشتقات متعددی از این کلمه ساخته شده که همگی پیوند سایبر را با خود به همراه دارند. یکی از این ترکیبات فضای مجازی یا همان فضای سایبرنتیک است.
فضای مجازی برای نخستین بار توسط ویلیام گیمسبون- نویسنده کانادایی رمان های علمی- تخیلی- در سال 1982 مورد استفاده قرار گرفت. فضای مجازی برای گیبسون در حقیقت فضایی تخیلی است که از اتصال رایانه هایی پدید آمده است که تمامی انسان ها، ماشین ها و منابع اطلاعاتی در جهان را به هم متصل کرده اند. این معنا به صورت تقریبی مشابه معنایی است که ما امروزه از کاربرد لفظ فضای مجازی در نظر داریم. کینزا فضای مجازی را برای مثال محیطی بر ساخته از اطلاعات نامرئی- اطلاعاتی که می تواند اشکال مختلفی به خود بگیرد- تعریف می کند. وی برای کمک به فهم این مفهوم سازی و ارائه یک تصویر خوب و مناسب از فضای مجازی به تعریف اجزای فضا از طریق اینترنت می پردازد.
فضای مجازی را می توان برای توصیف تمام انواع منابع اطلاعاتی موجود شده از طریق شبکه های رایانه ای به کار برد، در حقیقت فضای مجازی نوع متفاوتی از واقعیت مجازی و دیجیتالی است که توسط شبکه های رایانه ای هم پیوند تامین می شود که با اندکی مسامحه می توان آن را مترادف با شبکه جهانی اینترنت دانست. اندرسون واقعیت مجازی را "واقعیت خلق شده توسط رایانه" می داند، واقعیتی که از آن رو مجازی یا مصنوعی است که در دنیای واقعی محیط مادی، مکانی را اشغال نکرده و در اذهان کاربران در نتیجه تعامل با واسط الکترونیکی وجود دارد. واقعیت مجازی واقعیتی است که وجود فیزیکی نداشته توسط نرم افزار تولید می شود. فضای سایبر یا مجازی ترکیبی از دو مفهوم، مجزا است که در کنار هم مفهوم واحدی را خلق کرده اند، بنابراین بهتر است برای درک این مفهوم نخست این مفهوم واحد را شکسته و جزء به جزء بررسی کرده و سپس مجدداً آنها را در هم ادغام کنیم.
کار را با واژه سایبر آغاز می کنیم. این واژه از ریشه یونانی لغت کنترل گرفته شده و به طور ترکیبی در واژه سایبرنتیک به کار رفته است. همانطور که پیش از این نیز گفته شد مفهوم سایبرنتیک دلالت بر سیستم های کنترلی ابر تکنولوژی های رایانه های به هم پیوسته، تکنولوژی جدید و واقعیات مصنوعی با راهبردهای دستیابی و کنترل سیستمی دارد.
کاربرد دیگر واژه سایبر در ارتباط با مفهوم دیگری تحت عنوان "ارگانیسم سایبر یا سایبرارگ" است. این واژه دلالت بر امتزاج ماشین و ارگانیسم انسانی و حاصل پیوند بین طبیعت، جامعه و تکنولوژی است.
مفهوم دوم به کار رفته در واژه فضای مجازی، مفهوم فضا است. معمولاً مفهوم فضا در مقایسه با مفهوم مکان توصیف و تعریف می شود و بدون شک نخستین وجه تمایزی که در جریان مقایسه مکان و فضا برجسته است، سطح انتزاع این دو مفهوم است. فضا در مقایسه با مکان مفهومی بسیار انتزاعی و به سختی قابل تصور بوده به طوریکه درک این مفهوم بدون واسطه درک مکان برای ما موجودات فیزیکی غیر ممکن است. در حقیقت همانطور که گل محمدی در کتاب جهانی شدن، فرهنگ و هویت در مقایسه مکان با فضای بیان می دارد، در حقیقت فضا دال بر همه جا و مکان دلالت بر جایی معین است و از همین رو است که تصور همه جایی بسیار دشوارتر از جایی خاص است. مکان دارای محتوا است ولی فضا نوعی خلاء است، مکان دارای دو بعد است در حالیکه فضا مفهومی سه بعدی است. مکان مفهومی مرزپذیر و قابل محدود شدن اما فضا مفهومی مرکز و تا حدودی نامتناهی است. مکان همواره به تثبیت و تصلب گرایش دارد ولی فضا به سیالیت و رها شدگی. تمام خصوصیات ذکر شده را می توان ویژگی فضای مجازی، جزءلاینفک آن و ناشی از فضا بودگی آن دانست در حقیقت درک مفهوم فضای مجازی بدون درک مفهوم فضا و اهمیت آن در جهان امروز بی معنا است. در حقیقت فضای مجازی مانند هر فضایی دارای موقعیت جغرافیایی، فیزیکی یا محدوده سرزمینی خاص نیست ولی با این وجود نوعی واقعیت برجسته در جهان معاصر است، چرا که ما کنشگران انسانی هر روزه در آن دست به عمل می زنیم با آن در تعامل هستیم، از آن یاری می طلبیم و با او به داد و ستد اطلاعات می پردازیم. مایکل بندیکت، فضای مجازی را به عنوان جهانی نو و موازی با جهان واقعی و مخلوق رایانه های جهان و ارتباط های بین آنان تعریف می کند. جهانی (یا فضایی) که در آن انباشت جهانی از دانش، سرگرمی، شاخص ها، مقیاس ها، کنش ها و از همه پراهمیت تر انباشتی از عاملان انسانی تغییر یافته و دگرگون شده، شکل یافته است.
در هر حال فضای مجازی در هر تعبیری و با هر تعریفی، قلمرویی وسیع، بدیع و بکر است که برای ساکنان خود امکانات، آزادی ها، فرصت ها، دلهره ها، آسیب ها و محدودیت های نوینی را به همراه دارد. اهمیت این قلمرو تا حدی است که امروزه برخی اندیشمندان صحبت از دو جهانی شدن دنیا معاصر می کنند. همانطور که جبل عاملی در مقاله ای تحت عنوان "جهانی شدن ها" مفاهیم و نظریه ها" می گوید: پارادایم دو جهانی شدن ها نگاهی است که در درجه اول بر تمایز بین جهان مدرنیته و جهان جهانی شده تاکید می کند و در درجه بعد به تبیین و متمایز کردن دو جهان موازی و در عین حال به هم آمیخته واقعی و مجازی می پردازد.
با این نگاه مهمترین تغییر جهان معاصر که بنیان تغییرات آینده جهان را می سازد، رقابتی شدن جهان واقعی و جهان مجازی است. ظهور جهان جدید یعنی جهان مجازی، بسیاری از روندها و نگرش ها و ظرفیت های آینده جهان را تحت تاثیر خود قرار می دهد. این جهان در واقع به موازات و گاه حتی بر جهان واقعی مسلط شده و عینیت واقعی پیدا می کند. این دو جهان دارای داد وستدهای بیشماری با یکدیگر هستند. جهان واقعی با خصایصی مانند جغرافیا داشتن، دارای نظام سیاسی خاص بودن، محبوس بودن، طبیعی بودن و غیره از جهان مجازی متمایز می شود و جهان مجازی نیز در مقابل با خصیصه هایی مثل بی مکانی، فرازمان بودن، تکثر داشتن، قابل دسترس بودن همزمان و غیره از جهان واقعی به طور نسبی جدا می شود. از نظر عاملی مهمترین تغییری که فضای دو جهانی یا به عبارتی دیگر ظهور فضای مجازی و در پرتوی آن شکل گیری جهان مجازی به وجود آورده، تغییر در روابط انسانی است؛ جایگزینی روابط چهره به چهره سنتی با روابط مجازی با واسطه رایانه، شاید مهمترین بخش این تغییر است که در جای خود بیشتر بدان خواهیم پرداخت.
نقطه اشتراک میان تمامی تهدیداتی که در شبکههای اجتماعی وجود دارد؛ اعتماد زیادی است که کاربران به برنامههای شبکههای اجتماعی، لینکها، تصاویر، فیلمها و فایلهای اجرایی که از طرف دوستان آنها ارسال شده است، دارند.
به گزارش گرداب، گسترش روزافزون شبکههای اجتماعی در میان کاربران اینترنت، نیازمند بررسی رفتارهای فردی و اجتماعی انسانهاست. افزایش توجه کاربران اینترنتی به شبکههای اجتماعی و رشد این سایتها در فضای مجازی در سالهای اخیر موجب شده مطالعات علمی دربارهی شبکههای اجتماعی در مراکز دانشگاهی و پژوهشی مورد توجه قرار گیرد.
شبکههای اجتماعی فضایی آنلاین هستند که بر ساخت و بازتاب روابط اجتماعی میان افراد تمرکز میکنند؛ افرادی که در این فضا به تبادل علایق و فعالیتهایشان میپردازند.
شبکههای اجتماعی علاوه بر شکلدهی جدید به عرصه و فضای تعاملات رودرروی اجتماعی و کنشهای میان فردی، نقش مهمی هم در نحوه انجام تعاملات شغلی و تجاری ایفا میکنند.
"مایکل وسچ" انسانشناس فرهنگی "دانشگاه ایالتی کانزاس" جوامع قبیلهای را با شبکههای اجتماعی مقایسه کرده و میگوید: "در فیسبوک نیز همانند فرهنگ قبیله ای، مردم هویت خود را با تعریف رابطهشان با دیگر افراد معرفی میکنند."
در بحث از آسیبشناسی شبکههای اجتماعی، نکتهی حائز اهمیت، ریسک بسیار بالای این گونه شبکهها از لحاظ آسیبهای اجتماعی و فرهنگی میباشد. شبکههای مختلف اجتماعی با صدها میلیون کاربر در سالهای اخیر توجه مهاجمان سایبری را بیش از هر هدف دیگری به خود جلب کردهاند.
کاربران ساعتهای بسیاری را برای چت کردن با دوستانشان و چک کردن صفحه شخصی در شبکههای اجتماعی صرف میکنند.
در واقع چک کردن صفحه شخصی، مطالعهی به روزرسانیهای دوستان مختلف و نظر دادن روی عکسها و فیلمهای دیگران، به عادتی ناخودآگاه تبدیل شده است که در کوتاه مدت تمرکز افراد بر امور جاری زندگی و یا فعالیتهای شغلی را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
در برخی مطالعات که هزینههای فیس بوک را بر اقتصاد مورد واکاوی قرار داده اند، این هدر رفت سرمایه خود را نمایانتر ساخته است.
برای مثال در پیمایشی که روی 3500 شرکت بریتانیایی انجام شده است؛ ماهانه 233 میلیون ساعت وقت بر اثر استفاده کارمندان از شبکههای اجتماعی اتلاف شده است.
"مایک هاس" مدیر قانون کار در پنینسولا بر این باور است که در تمامی آیین نامههای اجرایی، استفاده از فیس بوک میبایست ممنوع شود؛ "وقتی شرکتی بابت هر ساعت کاری به کارکنانش پول میدهد، چرا باید اجازه دهد که روزی دو ساعت وقت کاری خود را با فیس بوک سپری کنند؟"
همچنین تحقیقات نشان داده حسابهای کاربری بسیاری از افراد مشهور در شبکه های اجتماعی، که دارای هزاران دنبالکننده (Follower) هستند تاکنون هک شده است. علاوه بر این افراد زیادی با جعل هویت افراد مشهور، توجه صدها و هزاران علاقمند در توئیتر و دیگر شبکههای اجتماعی را به خود جلب کردهاند.
بنابر یکی از گزارشهای روزنامه "دیلی میل"، جرایم مربوط به شبکه های اجتماعی در برخی حوزه ها از جمله قتل، تجاوز، سوء استفاده جنسی از کودکان، تهدید، ارعاب و سرقت تا 7000 درصد افزایش یافتهاند.
با گسترش و کاربرد روزافزون شبکههای اجتماعی، مجرمانی که قصد سوء استفاده جنسی از کودکان را دارند به شبکههای اجتماعی رو میآورند تا بتوانند قربانیان خود را به سادگی به چنگ آورند؛ کودکان به سادگی به هر کسی که در دنیای مجازی به آنها ابراز علاقه کند اعتماد کرده و در دام این تبهکاران میافتند.
وب سایتهای شبکههای اجتماعی حجم قابل توجهی از اطلاعات شخصی میلیونها کاربر را در اختیار دارند و امکان سوءاستفاده شرکتهای تجاری و دولتها از این اطلاعات همواره از دغدغههای اصلی مطرح شده دربارهی این شبکههاست.
نقطه اشتراک میان تمامی تهدیداتی که در بالا فهرست شد، اعتماد زیادی است که کاربران به برنامههای شبکههای اجتماعی دارند. اغلب مردم به لینکها، تصاویر، فیلمها و فایلهای اجرایی که از طرف دوستان آنها ارسال شده است اعتماد میکنند، مگر اینکه چند بار از این طریق دچار مشکل شده و یا با خطری روبرو شوند.
مردمی که در معرض تولیدات رسانهای مختلف قرار میگیرند؛ دریافتهای شخصی خود از این تولیدات را در تصمیمگیریها، رفتارها و اعمال خود دخالت میدهند بدون اینکه به این نکته دقت کنند که آیا برداشت آنها از آن مطلب تولیدی درست بوده است و یا مطالب ارائه شده در آن تولیدات واقعیت داشته است یا خیر!
به گزارش گرداب، در قسمت پیشین از سری خبرهای "رسانهها و ذائقهسازی در نوجوانان" به بررسی تاثیر تبلیغات در تاثیر پذیری سوء فرهنگها پرداختیم. در قسمتی از آن خبر به این نکته اشاره کردیم که؛ رسانهها با اشاعه سوء فرهنگها از طرق مختلف و تحمیل نرم آن به فضای جامعه به عنوان یک فرهنگ نوین و غالب؛ شخصیت، رفتار، صحبتها، تناسب اندام و حتی نوع پوشش مدلها و سوپراستارها و سایر شخصیتهای معروف را به عنوان نمونههای برتر به جامعه مخاطب خود ارائه میکند.
هرکدام از زمینههای به تبع جمعیتی که با خود درگیر میکند بستر بروز در انواع مکتوب تا مجازی رسانه را برای خود فراهم میبیند. این تنوع بسترها به طور بالقوه، خود عاملی مهم در افزایش احتمال تاثیرگذاری سوءفرهنگها بر تفکر انسان خصوصا نوجوانان است.
در تحقیقی که توسط دو نفر از استادان ارتباطات "دانشگاه میزوری کلمبیا" و "دانشگاه آریزونا" برروی اثرات قرار گرفتن در برابر هجمه رسانهای و دریافت مردم از جهان واقعی صورت گرفته است؛ این دو استاد به این نکته اشاره کردهاند که، مردمی که در معرض تولیدات رسانهای مختلف قرار میگیرند؛ دریافتهای شخصی خود از این تولیدات را در تصمیمگیریها، رفتارها و اعمال خود دخالت میدهند بدون اینکه به این نکته دقت کنند که آیا برداشت آنها از آن مطلب تولیدی درست بوده است و یا مطالب ارائه شده در آن تولیدات واقعیت داشته است یا خیر!
تحقیقات پیشین در این زمینه همچنین نشان داده است که تماشای برنامههای تلویزیونی که در آنها تصویرگرایی جنسیتی به طور ضمنی در طول برنامه ارائه شده است تاثیری مستقیمی بر عقاید، افکار و رفتارهای جنسیتی افراد در دنیای واقعی دارد. براساس نتایج این تحقیق و اصول تئوری شناخت اجتماعی؛ فیلمها و محصولات تصویری تولید شده برای نسل نوجوان تاثیراتی مشابه در دنیای واقعی مخاطب دارد.
در این تحقیق تصویرگری تولیدات رسانهای مورد بررسی قرار گرفته و افزایش ناگهانی اقبال قشر مخاطب در 2 بستر مورد توجه بوده است: در بستر اول شیوه به تصویر کشیده شدن این نسل به طور سیستماتیک مستند شده است و در بستر دوم، تاثیر قرار گرفتن در معرض این تولیدات و نگاهی که آنها در مورد جنسیت و روابط بین دو جنس مخالف ارائه میدهند؛ بر اعتقادات قشر جوان و نوجوان به طور تجربی مورد بررسی قرار گرفته است.
برطبق تئوری شناخت اجتماعی "باندورا"، پیامهای رسانهای به تنهایی برای بینندگان به عنوان یک منبع عظیم و تاثیرگذار برای دستیابی به دانش جنسی و شایستگی فردی به شمار میروند. نوع پیامی که این رسانهها ارائه میدهند بر توسعه انتظارات از جنس مخالف، نقشها و رفتارهای او، استانداردهای ارزیابی فردی و باورهای تاثیر گذاری فردی کاملا موثرند.
در این تئوری چنین استدلال شده است که افراد جزء جزء ویژگیهای جنسی خود را با تحت نظر گرفتن پاداشها و اثرات رفتاری بین دو جنس در جامعه، کسب میکنند. به طور مثال، ارائه ویژگیهای شخصیتی متضاد زنان در رسانه، که در بسیاری از موارد برای یک بیننده بیطرف، کاملا گیجکننده مینماید؛ نقشی موثر در بوجود آمدن تضاد عقیدهای – رفتاری برای نسل مونث مخاطب دارد. مسئلهای که باعث میشود مخاطب مونث، در پیدا کردن نقش درست یک زن در برهههای زمانی مختلف زندگی اجتماعیش، دچار سردرگمی شود.
به طور اخص، دوران بلوغ یک از دورانهای بسیار مهم زندگی انسان است که در آن توسعه شخصیتی افراد وارد مرحلهای جدید میشود. در طی این دوران افراد آنچنان تحت تاثیر رفتارهای جامعه پیرامونی خود هستند که، گاهی پیامهای تولیدات رسانهای برای آنها به عنوان یک منبع مهم برای انتخابهای زندگی به شمار میآید.
نقش رسانههای جدید در شکلگیری افکار عمومی؛
(بررسی موردی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۸۸)
نویسنده: سیدحسین محمدی نجم
چکیده
پیوند افکار عمومی با رسانهها، پیوندی دیرینه است. رسانهها هم به افکار عمومی شکل میدهند و هم آن را بیان میکنند. بنابراین عجیب نیست که با رشد و توسعه رسانهها در دوره پسامدرن شاهد تأثیر عمیقتر و گستردهتر آنها بر افکار عمومی باشیم. تأثیر رسانهها بر شکلگیری افکار عمومی زمانی افزون میشود که ویژگیهایی چون تعاملی بودن، غیرتمرکزی بودن و قابلیت تکثیر انبوه به قابلیتهای ذاتی رسانهها اضافه میگردد، ویژگیهایی که در "وب دو" و به ویژه در شبکههای اجتماعی اینترنتی قابل مشاهدهاند. میتوان گفت که در فضای سیاسی پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، شاهد نخستین رزمایش واقعی از کاربرد تأثیرگذار این رسانه بر افکار عمومی جامعه ایران بودیم. بدین ترتیب باید ضمن درک عمیق از جامعه اطلاعاتی امروز که به مدد ظهور وب دو تحولاتی شگرف یافته، سیاستها و کنشهای متناسب با آن را اتخاذ کنیم.
واژگان اصلی: افکار عمومی، رسانه، وب دو، شبکههای اجتماعی.